جلسه 2

می رود آبان با تمام کوله بارش

استرس هایی که به همراه داشت

دغدغه هایی که روز افزون بود

می رود این بار که نیاید باز

یک ساعتی مانده

و من در استقبال آذر ماه

آذری سرشار خوبی ها

عشق, مهربانی و گذشت

رمز راهم بوده و هست و خواهد بود

می رود آبان

و من فردا خوشبخت ترین دختر این خاک خواهم بود

می رود آبان

و من در اول آذر ماه 

با دو دست دخترانه 

شالی ازعشق می بافم

دوست دارم سردی آذر را

شب های رو به یلدایش

که باز پر می کند لحظه هایم را

 از خدا و داستان های شبانه

از خدایی که در نیمه شب ها شعر می بافد

آن خدایی که دامنش چون مادارانه مهربان است

آن خدایی که آغوشش گرم

و خانه اش بوی مهرورزی می دهد

یادم باشد

که من فردا خوشبخت ترین دختر این خاکم

 

ادامه مطلب ...

فردا

دیشب یک دوست قدیمی زنگ زد جواب ندادم پیام دادم حال و حوصله ندارم اونم نگران حال جسمیم شد و بهش توضیح دادم روحی خوب نیستم.

آخر شب باز زنگ زد منم دلیل حالمو براش گفتم 

گفتم تصمیم دارم برا ادامه زندگی برم ...

گفت توی مسیر تهران دیدم همچین جایی رو میخوای برم شرایطشو بپرسم آدرس مشهد رو هم بهم بده میرم شرایط اونجارم میپرسم 

قرار شده تا آخر هفته جوابمو بده یک پیشنهاد دیگه هم داد که برا زندگی بیا شهر ما که گفتم نه اما گفت پیگیر میشم با این پولی که داری بشه جایی رو برات رهن کنیم که بهتره بیای پیش خودمون  ادامه مطلب ...

دنیای بی حس

اصلا هیچ حسی ندارم 

از بس با درد دست و پنجه نرم کردم از بس غصه خوردم از بس دعا کردم و بی نتیجه موند دیگه تمام حس های غم و شادی برایم بی معنی شده اند اگر بزرگترین معجزه ی عالم نیز رخ بدهد خوشحالم نخواهد کرد و اگر بزرگترین غم های عالم به سراغم بیایند در این لحظه ناراحت نخواهم شد.

بهترین حسی که میشه داشت همین بی حسی است همین درک نکردنه


 

ادامه مطلب ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ظلم

ظلم که شاخ  و دم ندارد

گاهی خود را به صورت دل شکستن در می آورد

گاهی سو استفاده ای می شود از یک آدم ساده

گاهی پایمال کردن حقوق یک شهروند

و گاهی محو کردن لبخند یک کودک

و گاهی هم قضاوتی از نوع نادرست

به همین سادگی شاید ما هم دخیل باشیم به صورت روزمره در فقره های ظلم

  ادامه مطلب ...