پاییز من به تو وفادارم

شمارش معکوس آغاز شد 

رسیدیم به لحظه ی وداع 

با پاییزی که همیشه سه فصل دیگر را در انتظار رسیدنش بودم

پاییز فصل عاشقانه های من

فصل کافه های روح نواز

فصل اسپرسوهای تلخ

و فصل رویا بافی های شیرینم  ادامه مطلب ...

زلزله و دل لرزه

این زمین هم نمی خواد آروم بگیره, همش در حال لرزیدن

ایران گردی راه انداخته هر روز باید یه نقطه از این سرزمین رو بلرزونه

ما هم که تو ساختمون سازی خیلی تدبیر به خرج دادیم تو این مملکت پر گسل

خدایا خودت رحم کن  ادامه مطلب ...

109

تازه بیدار شدم بازم خوابم میاد از بسی استخوان دردم و کسل

از بسی شب بی جهت خوابم نمی بره

کلی کار دارم خدا کنه حسش باشه انجام بدم 

فردا قراره یه چیزی بشه که دو ساله بخاطرش دارم حرص می خورم

خدا کنه به خیر و خوشی تموم شه

خیلی استرس دارم 


هر کسی را تمنایی است

دوستم زنگ زده میگه تازه از شهرستان رسیدم وسایلم رو گذاشتم وسط هال اول به تو زنگ زدم نمی دونم چرا دلم هواتُ کرده 

کلی فحش هم بارم کرد که چرا بهم زنگ نمیزنی (چی میتونستم بگم که شرایط روحیم این روزها بده) چیزی نگفتم

میگفت رفتم دکتر کلی آزمایش ازم گرفتن و باز سه روز دیگه باید برم   ادامه مطلب ...

غریب جمع

هرچه می گذرد 

به غریبی خود در بین آدم ها بیشتر پی می برم

حرف هایشان را نمی فهمم

هر چه بیشتر در بینشان هستم 

تنهاترم

هر چه بیشتر سخن به زبان می آورند

سکوتم طولانی تر می شود

کسی را نمی بینم

که تواند درک کند وسعت دردم

و صدایی را نمی شنوم

که تسکین دهد قلبم را

و رهگذری نمی گذرد

که بوی آشنایی را بدهد

و نگاهی را حس نمی کنم

که سرشار مهربانی باشد

در قفسی گیر افتاده ام

و هوای آزادی به مشامم نمی خورد