حس آواره بودن

تازه رسیدم خونه البته نمیشه گفت خونه, خونه ی خالم, اصلا حال روحیم خوب نیست, توی مسیر هم همش بغض داشتم قایمکی همش اشکام می ریخت, نمی دونم چرا انقدر من به این زندگی لعنتی ناامیدم, نمی دونم چی حالمو خوب می کنه نمی دونم چه  مرگم شده

تا رسیدم عزیزدلم نبود رفته بود با باباش مغازه بعد که اومد هرچه صداش میزدم نمیومد بغلم چون دو تا از همسایه ها بودن خجالت میکشید اونا که رفتن دیدم رفت با کلی خوراکی اومد پیشم که مامانی اینا سهم تو

قربون معرفتش برم از کنارم تکون نمیخوره همش تو کارام کمکم میکنه الانم داره بالا پایین میپره 

مادرشم نیست رفتن مراسم خاکسپاری یکی از فامیلای دور مادر بزرگم یه شهر دیگه شاید تا ده برسه اینم اینجا ورجه وورجه میره.  

وقتی نبودم همش زنگ میزد به خواهرم که مامانیمو چرا نمیارید که خواهرم میخواست اذیتش کنه میگفت گروگان گرفتیمش دیگه برا ماست.

همیشه وقتی از خوابگاه یا مسافرت میخواستم برگردم شهرمون حس خوبی داشتم اصلا بوی خونه یک چیز دیگه است و خیلی آدم راحته الان اصلا حس راحت بودن ندارم هیچ جا برام نقش خونه رو نداره, همه جا حس اضافه بودن بهم دست میده,  این آوارگی هم عجیب دردیه خدا نصیب هیچ کسی نکنه

نه اینکه اطرافیانم بد باشن یا به روم بیارن خودم معذبم خودم ناراحتم خودم تحت فشارم از خدا گله دارم چرا این همه درد با هم برای من 

دستمو بگیر خدا ترو کرمت قسم من دیگه نای جنگیدن با این همه فشار رو ندارم

نظرات 3 + ارسال نظر
Amir 1396/09/09 ساعت 07:12 http://mehrekhaterat.blogsky.com/

یه چیزی
الان که این کامنت رو نوشتم شاید یکروز - دور روز انجامش بدین بعد بگین چرا نمیشه ؟؟؟ ولش کن اصن

من نمیدونم اوضاع چطوره ولی اونقدر در بزنید تا باز کنه ، محکم هم در بزنید ، از اون طرف تلاشتونو هم بکنید و موقع در زدن بگید که من فلان کار و فلان کارم هم کردم ، گاهی باید مشت زد به در

میگن گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست ؟

اگه کاری کنید که نظرشو جلب کنید در حین درست کردن رابطه که گاهی این چند ماه هم طول میکشه و نه یه روز و دور روز و یک هفته و گاهی هم نه یکماه ، همه چی درست خواهد شد . وعده خداست

خدا بارها و بارها در مورد لطف و محبت به بندگانش حرف زده ولی از طرفی اب پاکی رو هم ریخته رو دست ادما که

سوره طه ایه 124
و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت

الان امیدوارم نگین چه خدای بد جنسی ، لطف خدا بیش از اینهاست ولی یه جاهایی خدا میخواد مثل مادری که به بچش بفهمونه چقد دوستش داره و ااون کار مثلا دست زدن به کتری و اب جوش براش خطرناکه دستشو بگیره به کتری هم بچسبونه ، شاید یه کم دستش بسوزه ولی میفهمه که مادرش خیر و صلاحش رو میخواسته و من بعد به حرفها و راهنمایی هاش گوش میکنه .

این هم جالبه بخونیدش اگه دوست داشتین

http://besooykhoda.blogfa.com/post/13

بازهم دارم میگم در مورد خدا خودتون باید به جواب برسین کامنتهای من پستهای بقیه بدرد نمیخوره خودتون باید بهش برسین و از خودش هم بپرسین و بگین که خودشو به شما نشون بده ، کمکتون میکنه برای شناختش

سلام
17 سال کمه در زدن خواستن التماس کردن شکستن
بازم چشم انجام میدم
ممنونم واقعا

Amir 1396/09/08 ساعت 22:58 http://mehrekhaterat.blogsky.com/

لطفا یه کاری کنید
یه قلم و کاغذ بردارین و هر گله و شکایتی دارین رو تیتر وار داخلش بنویسین ، همه شو ، تیتر رو که ببینید بقیه اش یادتون میاد

بعدش سر نماز و موقع قنوت ، همه شو بهش بگین ، حالا اینکه گفتین خوندن و نخوندن نماز دیگه مهم نیست خب این بخاطر اتفاقاتی هست که افتاده ، من خودم سر یه قضیه ای با خدا قهرم گرفته بود و اصن باهاش حرفم نمی زدم که مال خلی سال پیشه ، قصه سرایی هم نمیکنم ، شما تا اون لطف و کمکش رو نبیند حتی اگه پیامبر بیاد براتون معجزه هم بکنه هیچ چیزی درون شما تغییر نخواهد کرد.

بشینید باهاش سنگاتونو وا کنید ، نه جدی میگم ، اصلا هم خنده دار نیست ، ازش بپرسین چرا اون قشنگ بهتون نشون میده جوری که حسش کنید .

یه جاهایی نیازه که اون ( خدا ]) راهنمائیتون کنه ، خالصانه قران رو باز کنید ببیند چی میگه و یا ازش بخواین هر جور که میتونه کمکتون کنه ، تا رابطه شما با خدا از این وضعیت قاطی پاتی در نیاد شاید یکی 2 تا اتفاق دلشاد کننده بیفته اما پایدار نمی مونه.

یادتون باشه اون ریز مشکلات شما رو میدونه اما دوست داره از زبون شما بشنوه ، بشنوه که از اون کمک میخواین چون غیوره و غیرت داره رو کسی که نشسته جلوش و ازش کمک خواسته و راستکی هم کمک خواسته یه کارایی میکنه ولی بعدش دیگه همه چی بستگی به خودتون داره

الان شاید بگی برو اقا ، من تست کردم نتیجه نداده ، این خدا اینهمه غم و غصه ریخته سرم من ، این خدا کجا بود وقتی فلان اتفاق افتاد ، وقتی بهمان اتفاق افتاد ،

یا اصن یه جور دیگه ، بیاید تصور کنید یکی دوستتون داره مثلا یه پسری و الان تو مرحله اشنایی و شناخت و اینائین ، بعد مثلا شما تو هر اداره ای که فکرشو بکنید پارتی دارین و هر چیزی که بخواین رو سریع درست کنید و اون پسره هر وقت که کارش گیره میاد با شما گرم میگره و تا کارش درست شه میره تا مشکل بعدی ، واکنش شما چیه ؟

رابطه ما با خدا از یه جایی خراب شده ، نمی دونم یه اتفاق بد یه ازمایشی که ما ظرفیتش رو نداشتیم ، یه چیزی ، دیگه ولش کردیم و هیچوقت هم نرفتیم دنبال اینکه ببینم اون واقعا کیه ؟

حرف اخر رو بذار اول بزنم ، تا دلتو با خدا صاف نکنی ، یا حداقل کارت مورد رضایت اون نباشه همه چی زودگذره ولی اگه باهاش هماهنگی ها رو انجام بدی و اون بخواد بلندت کنه هیچ کسی نمی تونه زمینت بزنه و از یه جاهایی برات کمک میرسه که خوابش رو هم نمی بینی ،


هر کدوم از ماها میتونیم صدها پست بنویسیم در خصوص مشکلاتمون بنویسم ، یکی بیشتر ، یکی کمتر ، اما تا زمانی که اراده نکیم که چیزی عوض شه تو زندگیمون ، هیچ تغییری نمیکنه زندگیمون

بابد با خودمون صادق باشیم ، جدی میگم ، نماز نمی خونی و برات مهم نیست ، باشه ، اقلا براش وقت بذار مشکلاتت رو بهش بگو و ازش کمک بخواه ، هر روز بهش بگو ، اگه میخوای دستت رو بگیره رابطتونو درست کن تا همه چیز درست بشه


چیزی که میدونستم رو گفتم دیگه مابقیش با خودت

چشم حتما انجام میدم و نتیجه اشو اعلام میکنم طی یک پست
ممنونم از راهنمایی هاتون

Amir 1396/09/07 ساعت 07:58 http://mehrekhaterat.blogsky.com/

سلام
شاید من اون شرایط رو هیچوقت درک نکنم ، اما هر کسی شرایط خودشو داره ، سر نماز دعا کنید ، بعد از نماز برگردید به سمت حرم امام رضا ، حرفهاتونو رک و پوست کنده بهش بزنید و قسمش بدید به عزیز ترین کسش ( پسرش امام جواد ) که کار همه گره دارا رو باز کنه و کار شما رو هم درست کنه

اگه بتونید هر روز زیارت عاشورا بخونید خیلی عالیه ، ائمه و اهل بیت و مخصوصا امام حسین ع سریعتر کارها رو درست میکنن البته اکه به صلاح باشه ، امیدوارم همه چیز درست بشه برای شما و گره ها باز بشه

سلام
بزرگترین دردم اینه دلم نمیره سمت خدا
بیش از هر چیزی از خدا ناراحتم و دلم شکسته
نماز میخونم اصلاا خلوص ندارم البته دیگه خوندن و نخوندش برام توفیری نداره دیگه نه استرس دارم برای قضا شدن نماز یا نخوندنش
نمی دونم این خدایی که همه از لطف و کرم و مهربونیش میگن چرا به من رسید تمام غم ها رو روی سرم روانه کرد مگه یه دختر چقدر توان داره چقدر ظرفیت رنج داره چقدر
خیلی حالم بدتر از این حرفاست خیلی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.