فردایی نرسیده

با صدای موذن از خواب بر می خیزد پرده را کنار می زند و به دستانش حرکتی داده و راهی حیاط می شود کنار حوض می نشنید و وضو می گیرد, بعد از خشک کردن آب وضو دستانش را به سمت بالا گرفته و در دلش دعایی می کند.  

سرمای دی ماه اجازه نمی دهد تا از هوای بیرون لذت بیشتری ببرد و سریع راهی اتاقش می شود و سجاده ترمه اش را که یادگار مادربزرگش بوده را پهن کرده و چادر سفیدش را بر سرش می اندازد و بر نماز می ایستد.

در دلش غوغایی است از صبح آفتاب نزده ای که معلوم نیست چطور رقم خواهد خورد.

نظرات 3 + ارسال نظر
sabi gol 1396/10/12 ساعت 09:29

انشاالله که خیره پس.
برات بهترینا رو آرزو دارم

ممنونم عزیزم
منم برای شما قشنگ ترین ها رو آرزومندم

Sabi gol 1396/10/12 ساعت 00:01

اره عزیزم...
شما هم؟ همشهری هستیم؟

جان نه عزیزم
دل در گرو کسی ست که همشهری شماست
برا همین سوال کردم

beny20 1396/10/08 ساعت 12:29 http://beny20.blogsky.com

والا ما که اینجا سرد نمیشه ،
ولی اگه سرد میشید ،
از دی ماه خیلی لذت می بُردیم :/

سرما لذت داره؟
اونم برا بچه های جنوب که عادت به سرما ندارن؟
اونم سوار موتور یا پشت وانت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.