رنج دنا

دامنش را سپید پوشیده و فخر افشانی می کند

قله ای که قرن هاست شاهد درد مردمانی است 

که ریشه های استقامتش از این خاک است

از کجا می داند 

که با رقص خورشید سیاهیِ داغی جدید بر میلیون ها نفر نقش می کشد

مگر می شود کوهی که نماد وفا و معرفت بوده است 

مگر می شود آنچه ریشه دارد

بر زاده ی خود خیانت کند

خائن آن هایی هستند که بی دغدغه سر می گذارند بر دامن خواب

بدون ذره ای اندیشه بر نحوه ی مدیریت 

ادامه مطلب ...

تاریکی را خیال رفتن نیست

هوایی که سوسو می زند در انتهای کوچه ی خلوت شب های تاریک شهر, ندا از رفتن مسافری می دهد که چند صباحی بیش نیست پا به دنیای دلتنگی عابر خسته ی خیابان اردیبهشت گذاشته است. این تاریکی را خیال رفتن نیست می ماند و عمق می گیرد و دنیای عابران را به لجن می کشد.

کاش چشمهایم که باز می شد تلالوی طلایی نور را می دیدم از پشت یخ های طاقچه ی کهنه بسته ی دردها

کاش چشمهایم به تلنگر سلامی پلک می زد و زندگی به سرعت پلک زدن اوج می گرفت

آرامشی ترسناک

تو این اتاقی که برا استراحت دادن به من, دراز کشیده بودم که با صدای خاله و مادربزرگم بیدار شدم 

نمی دونم مادربزرگم چه دعایی کرده که خالم شاکی بود برا همه نوه هات دعای خیر کن نه اینکه یکی رو سوا کنی از دیگری بعد هر دعایی که میکرد مادربزرگم تکرار میکرد (منظورش پسر دوست بودن مادربزرگم بود برا همین هر کی از طرف پسر باشه عزیزتره ما نوه ی دختری هستیم)

و اسم میبرد یه دفعه دیدم به خالم توجه نکرد شروع کرد به دعا کردن برای من و طبق معمول دعاش اینه که کاری پیدا کنم و خدا رزق حلالی بهم بده تا محتاج بقیه نشم 

نمی دونم چرا دلم گرفت و دلیلش رو نفهمیدم

گاهی یه چیزی ته دل آدمه و نمی فهمه چیه که آزارش میده

بعد ناهار رفتم تو هال نشستم نزدیکش و مشغول کار هنری شدم تا شب  ادامه مطلب ...

جاده ی سیاه شب

مرد صحرای سیاه 

یک کویری که به سرمای زمان یخ بسته است

جاده زندگی اش صاف

و بدون ممتد

و امیدی که تو باشی 

مقصدش راه هزاران شب را

می کوبد و له می کند 

آن دردهای هبوطی را  ادامه مطلب ...

بی معنا ترین آرامش

یک ساعت  قبل یکی توی تلگرام بهم گفت تو خیلی از من خوشبختری چون من تنهام و تو دور برت شلوغه

داشتم به حرفش فکر می کنم یادم افتاد از سر شبه خالم داره مدام غر میزنه اخم کرده و با کسی مهربون نیست و هدفشم منم مامان اینا اومدن یه نیم ساعتی موندن خالم خوابید معلوم بود حوصله نداره مدام غر میزنه و گلایه میکنه از زمین و زمان و میگه کاش بجا همسرم من رفته بودم اون رفت و راحت شد و من موندم با این همه مشکل

حالا مشکل چیه پسرش امشب یه نیم ساعت دیرتر از مغازه اومد خونه   ادامه مطلب ...