لعنت به این استان

همیشه با خودم می گفتم کاش جای بهتری به دنیا اومده بودم اما باز پشیمون میشدم که هرجا خوب و بد داره و چه بسا مردمان اینجا پر مهرترند و خون گرمتر 

اما چند روزی است که متنفرم از جایی که هستم کاش این استان خراب شده وجود نداشت با این آدم های وحشی حیوان صفت که توی مرکز استان جمعند 

هر کسی به فکر زرنگ بازیه و ضایع کردن حقوق دیگران

لعنت به من که حقوق خوندم و هیچ وقت نتونستم از اندک حق خودم دفاع کنم 

لعنت به رضاخانی که یک عده را اومد قاطی مردمان اینجا کرد که نتیجه اش این همه درد بشه و ظلم بشه و بخوره تو سر ما 

هیچ وقت تا این اندازه روحم پر درد نبوده 

فقط دلم میخواد برم از این استان پر از تبعیض و مکر برم جایی که مردمان یک رنگ تری داشته باشه 


عشق ترین موجود هستی

نبودنت تمام آرزوهایم را به هم ریخت 

نبودنت تمام سختی های از یاد رفته را به من برگرداند

نبودنت کوه ها را شکست

دل ها را آتش زد

و موجب شد تا مرد از نامرد روشن شود

دریای مهربانی بودی  ادامه مطلب ...