عزای سنگفرش


گرد و غباری که تا در حیاط را می گشایی

هجوم می برد به بیداری ات

هوس زمستانه ای که بی جواب به خواب می رود

چشمانی که بسته می شود

و سوزی که تا اعماق اندیشه ات را به جوش می آورد

پیچ امین الدوله ای که احوالش گرفته است

اینجا سنگفرش ها به عزا نشسته اند

ادامه مطلب ...

کافه

یه مدتیه که کافه ها رو به دلیل وجود قلیون پلمپ کرده بودند, امروز شنیدم دیشب با حرکت یکی از سران شهر که پُستش بماند چیست شبانه تمومی پلمپ ها باز شده و اعلام کرده به صاحبانشون بگید بیان کافه ها رو باز کنند تا جوون ها بیان کافه قلیون بکشن و سرگرم شن و نریزن توی شهر اعتراض نکنن

یکی از ویژگی های جهان سوم همینه به زودی میشه سرمون رو جایی گرم تا اهداف اصلی مون یادمون بره برا همین تا این اندازه عقب افتادیم 

  ادامه مطلب ...

یک قدم تا رسیدن به فقر آفریقایی

چه بلبشویی در جریانه, خودمونم گیجیم که چکار کنیم تا بخشی از زخم این ملت بیچاره درمون بشه, اول و آخرش یک عده با خیالی آسوده به برنامه های رفاهی خودشون ادامه میدن و یک عده اندر خم نان شبند  ادامه مطلب ...

فردایی نرسیده

با صدای موذن از خواب بر می خیزد پرده را کنار می زند و به دستانش حرکتی داده و راهی حیاط می شود کنار حوض می نشنید و وضو می گیرد, بعد از خشک کردن آب وضو دستانش را به سمت بالا گرفته و در دلش دعایی می کند.  ادامه مطلب ...

پرحرفی

یه مدته حس می کنم آدم های دور برم خیلی پر حرف شدن یا من زیادی بی حوصله ام

از کودکی زیاد از پر حرفی خوشم نیومده   ادامه مطلب ...