ای ظلمت شب با من بیچاره بساز

باز خواب دیدم پدرم بیماره و وسط هال خونه ی برادر بزرگم خوابیده, دور برش شلوغ بود خیلی ها عیادتش اومده بودند از دور دیدم کسی وارد حیاط خانه شد و داشت به درب هال نزدیک می شد در هال رو نیمه باز کرد دید شلوغه برگشت  بلند شدم می دونستم اومده دیدن من رفتم دنبالش اما نبود. از خواب پریدم.

باز خوابیدم و دوباره دیدم سوار بر ماشینم و عقب نشستم و او راننده است و بسیار آشفته و خیلی سریع فرمان رو می پیچید و تند می رفت مقصدش کجا بود نمی دونم باز پریدم از خواب

دیگه تصمیم گرفتم نخوابم.  ادامه مطلب ...

لعنت به تو ای زندگی

کی تمام میشه این همه درد و بغض

چند شب پیش یک پیامک اومد که فاطمه تو حرم امام رضا هستم چه دعایی کنم برات

امشب زنگ زده بود جویای جواب دکتر بشه ازش پرسیدم چه دعایی کردی برام؟ گفت دعا کردم زودتر حرکت کنی و بری یه جای بهتر و بیفتی رو غلتک زندگی و بتونی زندگی کنی و لذت ببری  ادامه مطلب ...

جای امن می خواهم

اینجا هم احساس راحتی نمی کنم

نمیشه راحت از افکارم از دردهام چه میدونم از هر چیزی بنویسم

دلم یه جایی رو میخواد بشه راحت نوشت راحت حرف زد راحت درد دل کرد


+ کسی قرار نیست باب میل کسی بنویسد

+ از عنوانش مشخص است دلنوشته نه باب میل کسی نوشته

خدایا

امشب از اون شب هاست که فاز غصه داره تمام وجودم, دلیلش نمی دونم بر میگرده به اخبار زلزله یا وضعیت جسمی خودم یا شایدم وضعیت روحیم یا شایدم اینکه فردا باز باید برگردم به شهرمون و جایی که اصلا دوست ندارم.

از صبحی هست تب دارم و حوصله هیچی نیست, هوا هم قدری سرد شده نشه بیرون رفت مثل قبل

دکتر هم رفتم برا نشون دادن آزمایشات و سونو گفت همه چی نرماله دیگه نمیخواد دارو استفاده کنی اما بعد که لام خونی رو چک کرد گفت وضعیت جالب نیست و سری بعد اگه اینطور باشه باید نمونه برداری برا تست بره تهران

والا حال جسمی من توی این مدت اصلا بهتر نشده جز دو هفته اول بعد برگشتم به حالت سابق و بعضی روزها شدیدا غیر قابل کنترل میشد وضعیتم

بیش از هرچیزی نرسیدن خون به مغزم و حالت بیهوشی که بهم دست میده اذیتم میکنه تا حدی فشار میاره که آدم از زنده بودنش سیر میشه.

برام مهم نیست مشکلم چیه هرچی هست باهاش میجنگم.

دیشب به روانکاو هم گفتم من یک عمره با درد جسمی دارم زندگی میکنم اما فقط روحم درد نکنه چون دردش اصلا قابل تحمل نیست, جسمی هرچی باشه میتونم باهاش طی کنم.


+ دلم پر از غمه از سرمایی که الان کرمانشاهی های بی خانمان رو اذیت میکنه از اونایی که گرسنه اند و از امکانات حداقلی هم محرومند.

در یک لحظه همه چی ازشون گرفته شد.

خدایا به داد همه برس