فشار پرنده ها

دیگِ حاوی محتویات غذایی که جهت پخته شدن بر روی شعله قرار داده می شود از دو جهت دچار فشار می شود یکی سنگینی ناشی از مواد جامد و مایع که از بالا وارد می شود و یکی هم فشار ناشی از حرارت و گرما که ناخودآگاه موجب تحرک  و جنبش مولکول های دیگه گشته و در بین این دو فشار درونی و بیرونی به مرور زمان دیگ قسمت زیرینش از درون حالت فرورفتگی به خودش می گیرد و توان ثبات در بین دو نیرو را ندارد.

ظرفیت ها هم به همین سبک است هر چند انسان را توانِ تحمل بسیار است ولی بالاخره در بین این همه فشار یا نابود می شود یا نابود می کند. 

ادامه مطلب ...

تا ابد باید تنها بمانی

چندان جای خوشایندی نیست

دنیا را می گویم

به جهنمی می ماند

که روز به روز عرصه را تنگ تر می کند

و خودِ جهنم است

وقتی که تنهایی

و چه تنگ تر می شود

وقتی مالک دوزخ امر می کند

تا ابد باید تنها بمانی

دنیا جایی است 

که با رشد دانش

آدمیت سست تر شد

و ترس دامانمان را گرفت

و بلور شفاف اعتماد شکست

 

ادامه مطلب ...

خفقان

دوران پر خفقانی شده است

دردها داریم اندرون خانه ها

درد بی نانی

درد بی مهری

درد تبعیض

و بدتر از همه 

درد بی ایمانی

می خواستیم بذر آدم را بکاشیم اندرون خانه ها  ادامه مطلب ...

خدا

خدایا میبینی حالمُ؟

بلد نیستم

دیگه نمی دونم با چه زبونی صدات کنم و دردم رو بگم

خدایا خدایا 

به دادم برس

یک قدم مونده فقط یک قدم مونده

خدا کمکم کنه

نمی خوام نمی خوام تو پرونده ی زندگیم سابقه بستری شدن تو روان درمانی رو داشته باشم

خدا بسمه دیگه

به کدوم گناه مستحقم خدا بسمه

بسمه داغونم 

دیگه تحمل ندارم

به خودت قسم دیگه ندارم تحملش رو

شب های دراز

می رسد از راه کودکِ خسته یِ  نی نواز

می درخشد دامنِ مشکیِ شب هایِ دراز

تار و پودش از هزاران درد و   راز

چشمکی می زند اندر باغِ آسمان

آن نگین خفته در پشتِ سایبان

شب با تمام  رازهای مبهمش

می تراود درون کاغذم

باز قلم سوزان از درد شهر

می رود لغزان بر دفترهایِ شرق

ساعتی مانده به طلوع قمر

زحمت آفتاب هم بی ثمر

بس ترسان است فضای پنجره

بغض می پیچد درون خنجره

باد ظلمت پوش مستان می شود

شاخه های بید لرزان می شود

می زند تابی بر گیسویِ دل

مرغ شب  رنج ها دارد به تن

خسته و سنگین از راه می رسد

می زند آوای غم بر کوچه ها

می دهد پیغام بی مهری به ما