خدایا

امشب از اون شب هاست که فاز غصه داره تمام وجودم, دلیلش نمی دونم بر میگرده به اخبار زلزله یا وضعیت جسمی خودم یا شایدم وضعیت روحیم یا شایدم اینکه فردا باز باید برگردم به شهرمون و جایی که اصلا دوست ندارم.

از صبحی هست تب دارم و حوصله هیچی نیست, هوا هم قدری سرد شده نشه بیرون رفت مثل قبل

دکتر هم رفتم برا نشون دادن آزمایشات و سونو گفت همه چی نرماله دیگه نمیخواد دارو استفاده کنی اما بعد که لام خونی رو چک کرد گفت وضعیت جالب نیست و سری بعد اگه اینطور باشه باید نمونه برداری برا تست بره تهران

والا حال جسمی من توی این مدت اصلا بهتر نشده جز دو هفته اول بعد برگشتم به حالت سابق و بعضی روزها شدیدا غیر قابل کنترل میشد وضعیتم

بیش از هرچیزی نرسیدن خون به مغزم و حالت بیهوشی که بهم دست میده اذیتم میکنه تا حدی فشار میاره که آدم از زنده بودنش سیر میشه.

برام مهم نیست مشکلم چیه هرچی هست باهاش میجنگم.

دیشب به روانکاو هم گفتم من یک عمره با درد جسمی دارم زندگی میکنم اما فقط روحم درد نکنه چون دردش اصلا قابل تحمل نیست, جسمی هرچی باشه میتونم باهاش طی کنم.


+ دلم پر از غمه از سرمایی که الان کرمانشاهی های بی خانمان رو اذیت میکنه از اونایی که گرسنه اند و از امکانات حداقلی هم محرومند.

در یک لحظه همه چی ازشون گرفته شد.

خدایا به داد همه برس

نظرات 1 + ارسال نظر
ارمان 1396/08/23 ساعت 05:25 http://yaaar.blogsky.com

کاش بتونی شادتر باشی
کاش بتونی از زندگیت بیشتر لذت ببری
کاش زندگی روی خوبشو بهت نشون بده

کاش
ان شاالله
ممنونم واقعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.