پاییز من به تو وفادارم

شمارش معکوس آغاز شد 

رسیدیم به لحظه ی وداع 

با پاییزی که همیشه سه فصل دیگر را در انتظار رسیدنش بودم

پاییز فصل عاشقانه های من

فصل کافه های روح نواز

فصل اسپرسوهای تلخ

و فصل رویا بافی های شیرینم  

پاییزی که امسال در نهایت استرس گذشت

دردناک ترین لحظات را برایم رقم زد

اما بازهم این پاییز را دوست دارم

زردی باغ بوی جریان داشتن زندگی را می دهد

برگ هایی که جاودانه می افتند

و باز جاودانه سبز می گردند

فصل عاشقانه های من وداع 

فصل دفتر خاطرات من وداع

فصل شاعرانه های من وداع

پاییز من 

ای تو که آینه ی ایثاری

ای تو که آینه ی روح بخشی هستی

با این که تلخ ترین فنجان ها را به مهمانی من آوردی

با این که شکسته ترین نیمکت ها را به من اختصاص دادی

با این که محبوبه و آرامش دل را ربودی

با این که شکستی و گریاندی

باز هم عاشقانه ترین فصلی 

من به تو وفادارم 

هنوز هم تنها آرزویم

قدم زدن در کوپه باغ پر از برگ

و استشمام تو از دریچه ی باغ صنوبرهاست

پاییزم 

نمی دانم آیا فرصتی دارم برای سلامی دوباره یا نه

آیا حضورت را در زندگانی خود در سال آینده حس خواهم نمود یا نه

اما من به تو وفادارم

پاییزم دوستت دارم


+ زمستان به استقبالت می آییم امید که فصلی باشی پر از اتفاقات شیرین

+خدایا درهای رحمتت و مهربا نی ات را به روی همه ی مردم جهان بگشا


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.