پله پله تا ...

امشب رفتیم همون کافی شاپ همیشگی با خواهرجان و پسرش

فضا بیشتر دخترونه بود ولی خیلی شلوغ بود بوی تلخ ادکلن و سیگار و قلیون شدید قاطی شده همون در ورودی حس خوبی نداشتم 

شیرعسل سفارش دادم همون چیزی که خواهرجان طرفدارشه 

با مکافات تونستم بخورمش اصلا شیر با مزاجم سازگار نیست

باز بچه بیقراری کرد مجبور شدیم زود بزنیم بیرون و سر راه رفتیم سوپرمارکت برای خرید پوشک برا کوچولو 

وقتی اومدیم خونه باز حالم به هم خورد تا من باشم دیگه غیر اسپرسو چیزی سفارش ندم

  

اعصابم اصلا رو فرم نیست کمی پول دارم که قرض دادم بهم نمیدن 

عجب حماقتی کردم الان شدیدا به پولم نیاز دارم برا پول پیش خونه 

همش دعام این روزا شده که خدا به اون پولی بده تا پول منو برگردونه

حالم اصلا خوب نیست انگار همه چی گره خورده تا من زندگیم بیفته رو ایستا

دلم گریه میخواد اما چاره ساز نیست درد داره باز روزگار تلخم

نظرات 2 + ارسال نظر
رهگذر 1396/10/28 ساعت 02:18

شیر رو سرد بخور ولی بخور برا سلامتی لازمه

نمیشه واقعا
هر وقت میخورم حالم به هم میخوره

آلما 1396/10/28 ساعت 01:55

درست میشه ب امید خدا
راستی یادم رف اینو بپرسم
زبان انگلیسیت در چ حدیه

خیلی وقته کار نکردم زبان
میشه گفت الان افتضاحه
ممنون اما همه میگن درست میشه و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده
روز به روز خسته تر و شکسته تر میشم
تازه چند روز بود حالم بهتر بود باز تمومی نداره درد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.