سوز دارد این سینه

امروز کمی حالم بهتره, اما دیشب سخت تونستم بخوابم مدام کابوس های وحشتناک می دیدم چند باری از خواب پریدم, حتی صبح که بیدار شدم استرس شدیدی داشتم.

اما حالم خوبه یعنی باید تلقین کرد که مثلا خوبم 

یه چیزی از ته سینه ام تمام وجودمُ داره میخوره

این درد پایان نداره

کاش مرز قائل میشدم بین آدم هایی که متنفر بودن از امثال من 


+لعنت به من و سادگی هایم

+حس گول خورده ای را دارم که راه برگشتی نداره

نظرات 1 + ارسال نظر

آخی خواب بد دیدی؟ ابشال نداره...

داریم دیوانه میشیم والا :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.