بی شعوران تاریخ

فک می کنیم زرنگ شده ایم هر کسی از راه می رسد تا سر دیگری را شیره بمالد و راحت بگذرد و به ریشش بخندد,  یکی احساس را نشانه می گیرد, دیگری دارایی را و نفر بعدی روحیات طرف را و هم چنان این روال ادامه دارد.

وقتی به سر پرتگاه می رسیم نمی دانیم چطوری بر سر و رویمان بکوبیم چطوری از دیگران التماس کمک کنیم میخواهیم خودمان را به هر دری بزنیم تا از آن بن بست راحت شویم اما ای دل غافل یادمان نمی آید با مثلا زرنگ بازی هایان چه بلاها بر سر دیگران آورده ایم, چه افرادی را کشته ایم و یا با حماقتمان چه تاوان سنگینی به دیگران داده ایم که مثلا شاهکار کرده ایم. 

طرف کانتینر کانتینر تریاک و مواد افیونی جابجا می کند و چه زندگی مجللی بنا کرده است که چشمان همه حیرت زده اند از برق افشانی قصر زندگی اش, چه برو بیایی دارد تازه می شود یکی از معتمدین شهر و به ریش جوانانی می خندد که از حاصل دستان او زندگیشان نابود شده است, تازه روزی که به گرفتاری مبتلا می شود همین مردمی که زخم دیده ی امثال این ها هستند دلشان می سوزد که بیچاره پسرش در فلان خرابه زیر تزریق مواد جان داده است.


+ بی شک به بازی روزگار اعتقاد عجیبی دارم.

+ متاسفام برای آنانی که می اندیشند گریه زن از روی عادت است, داریم زن هایی که گریه برایشان زنگ پایان است.

+خوش بحالت اگر شرافت داری و وجدانت بیدار است.

نظرات 2 + ارسال نظر
Beny20 1396/08/08 ساعت 12:26 http://beny20.blogsky.com

حقیقتا از اون پست هایی بود که خیلی حرف مهم توشه ،
به خصوص قسمت پایانی ...
بعضیا سال هاست که وجدانشون‌ خوابیده ...
.
.
و‌ عه ، کجا بودی که تازه برگشتی ،
نکنه توام اومده بودی دربی ببینی خانم قرمزی
.
.
والا چند مدتی نبودم ،
گفتم حالا با این‌ نوشته ها جبران کنم ...

سلام
لطف دارین
کار اداری داشتم رفته بودم شهرستان
من و دربی با این روحیات این روزهام :دی
.
.
خوب کاری کردین اتفاقا کلی انرژی زا بود خستگیم در رفت دیشب

اون بعضیا فکر نکنم معنی این دنیا دار مکافات هست رو خوب متوجه شده باشن

دقیقا همین طوره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.