کاش یک نظر به پایین داشتی

بعد از یک هفته دوندگی اداری و پاس دادن از این اداره به اون اداره بالاخره ختم شدیم به استانداری که جواب شد وزیر کشور دستور داده اصلا مجوز ندید فعلا.

اینم از ختم بخیری که منتظرش بودم تا شاید سببی شه از خونه نشینی و حرص خوردن راحت شم بعد این همه درس و آوارگی و در به دری از این استان به اون استان از این شهر به اون شهر 

شانس که از اول زندگی باهات یار نباشه ته تمام مسیرایی که میری میخوره به بن بست

تصمیم بر مهاجرته به یک شهر بزرگتر, برای کار حالا میخواد هر کاری باشه بهتر اینه بودجه ی جیبم به ته برسه و مجبور بشم دست گدایی سمت دیگری دراز کنم حتی خانوادم

هیچ وقت از این مذخرفات خوشم نیامده, بوده چند روز گرسنه باشم اما منت احدی روم نباشه 

عدالتتُ عشقه خدا 

 

هفته قبل رفتم پیش مدیرکل یک سازمانی قول یک مجوزی رو بهم داد برگشتم شهرمون رفتم همون اداره و پیگیر کاراش شدم رییس اون اداره اصلا نمی دونست توی نامه چی بنویسه از بسی مغرور بود اجازه نداد وارد اتاقش بشم حالا خوبه من 17 ساله عضو اون سازمانم و چند تن از دوست و آشنا و فامیل اونجا مشغول به کارند از طریق یکی از خانم های فامیل مادری که سمت معاونت رو داره یک درخواستی زدم و یک نامه ای اونا پیوست کردند برا فرمانداری که جناب فرماندار گفتند دست استانداریه و روز بعدش برای نامه به سازمان مربوطه استان اقدام کردم.

دیروز که رفتم سازمان نامه رو برا معاونت زده بودند که معاون گفت اشتباه زدند و به منشی گفت زنگ بزنه شهرستان تا دوباره نامه ی جدیدی ارسال بشه بماند که به مناسبت 13 آبان همه رفتند راهپیمایی 

گویا منشی زنگ میزنه به یکی از کارکنان و رییس مربوطه هم بهش بر میخوره که چرا مستقیم به خودش زنگ نزدند و میگه نه خودم نامه میفرستم و نه کسی اجازه داره نامه بفرسته

بنده همچنان منتظر که چکار کنم زنگ زدم به همون خانم و ماجرا رو گفتم ایشون پیگیر شدن و گفتن نامه رو دادیم کارتابل کنند ولی اینترنت قطعه

ما هم رفتیم بخش مدیر کل منتظر نامه موندیم تا ساعت 1.5 خبری نشد برگشتیم ساعت 2 یکی از کارمندها تماس گرفت که نامه اومده فردا بیاین پیش خودمه و امروز اول وقت رفتیم پیشش که ردمون کردند پیش یک آقایی که ایشون گفتند ما مجوز نمیدیم چرا از شهر خودتون از خود رییس چرا جویا نشدید گفتم والا رییس اصلا اجازه نمیده بریم دفترش 

اون آقا تماس گرفت با رییس شهرستان و با هم صحبتی داشتند و راهنمایی کردند یک اتاق دیگه که اونجا پاسمون دادند به یک خانمی خارج از سازمان و باز وسط راه همین آقا جلومون رو گرفت و زنگ به همین خانم و بعد منتقل شدیم استانداری و اونجا گفتند وزیر کشور منع کرده مجوز رو 

و ما هم برگشتیم بدون هیچ نتیجه ای

در حالیکه آقای رییس شهرستان اگر یک تلفن می کردند این همه سرکار نمی رفتیم


نظرات 2 + ارسال نظر

سلام فاطمه جونم
منو ببخش از اینکه دیر بهت سر زدم...
هستم عزیزم.....
خدا درگیر اداره جات ایران نکندت صلوات

سلام عزیزم
قربونت برم فدای سرت ان شاالله تنت سالم باشه
آره والا

Beny20 1396/08/14 ساعت 16:16 http://beny20.blogsky.com

این همه تلاش کردی حیف شد نتیجه نداد ،
ولی خب ناامید نشووو ...
و مطمین باش آینده بهتر از امروز میشه ،
.
.
ناراحت هم نیستم
ولی خب واقعا ناجور به اون پُست گیر دادیااا

گاهی انقدر اذیت میشم که ناامید هم میشم
یه عده گیر میدن کافر شدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.