دردها دارم نخوان مرا

از سرزمین درد می آیم 

ناله هایی که نسبم بدان ها اتصالی نیافته بود

آرزوی آمدنم شیرین بود 

بله دختری در راه است

و انتظارها رو به پایان است

آه که به صباحی نرسیده 

به صلابه گرفتن پایم را

نفرین به تو ای زندگی که از اون روز مرا سرودی

درد دارم

محکم می بندم کمر استقامت را

مرد می گردم در ذره های کودکی ام 

ذره ذره می شوند آرزوهایم

از سرزمین درد می آیم

از دامن مادری پر دردم

 

 

پدرم را مرد صبر می نامیدند

کوهی افتاده 

که چند صباحی است در خاک به خواب رفته است

نبودنش باور پذیر نیست

و شبها در خوابهایم آرامشش را بهم ارزانی می کند

دلیل غمی که تازگی ها در نگاهش هست چیست؟

خدا چیست؟

درد دارم 

دوست ندارم

زندگی را 

دردها را

غم های نهفته در نگاه محکم ترین مرد زندگیم را

توشه ام خالی است خالی تر از نوجوانی هایم

کوله باری از گناهم 

اما اگر او کنارم باشد مرا هراسی نیست

از برزخ نشین شدن

نوازش دستان پدرانه اش

بوسیدنش

چون بوسه ی آخرین اردیبشهت


پ.ن:

+ دستانم را بگیرید مرا نای ایستادن نیست/.

نظرات 2 + ارسال نظر
Beny20 1396/08/18 ساعت 22:27 http://beny20.blogsky.com

پدر هواتو داره هرجا که باشه .

خدا رحمتشون کنه

خیلی ممنونم
یک سوال پیش اومد برای این نظر چون ای پی شم واضح نیست نویسنده آرمان و آدرس وبلاگ فرانک
این نظرو نفهمیدم فرانک جان فرستادن یا آقای آرمان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.